-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 دی 1384 00:22
جنین اطلاعیه می دهد .... شیشه قبلیه جنین که به دلایل نا معلومی ( عمدی یا غیر عمدی ) شکسته شده بود ..امشب سورو و مورو گنده تر از قبل با رنگ و لعابی جدید مشاهده شد ...از دوستان جدید این وبلاگ تقاضا می شود به شیشه قبلیه من مراجعه کنن اگه دوست دارن.... از شیشه قبلیم نمی تونم دل بکنم هر چند کمی رنگ و روش تغییر کرده ! آدرس...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:24
باید رفت .... شیشه ام رو برمی دارم و میرم...خوشحالم از این رفتن ! رفتن من فرار از واقعیت نیست.. خالی کردن میدون نیست... از ضعف و ناتوانی نیست.... میرم چون می خوام از نو انرژی بگیرم.... می خوام فضای جدیدی رو امتحان کنم.. می خوام دور بشم از چیزایی که وادارم می کنه برای ادامه دادن ، خودم نباشم !... میرم تا بتونم با آرامش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:20
جنین جلوی آینه توصیه بهداشتی می کند ... لازمه خود بودن این نیست که همه زندگیتو بریزی توی سینی و دوره بگردیو از دیگرون بخوای که تأییدت کنن ! لازمه خود بودن این نیست که به خاطر رفع کنجکاوی کشنده بعضیا لحظه به لحظه زندگی.. کارها ..تصمیمات و حتی نوشته هاتو توضیح بدی.. دلیل بیاری.. بالا بری ..پایین بیای که بقیه بگن به به و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:17
ایرونی خوبی باش.... رفیق کناره شیشه میگه اگه توی ایران زندگی می کنی موارد زیر رو رعایت کن تا همیشه احساس خوشبختی و موفقیت کنی ...البته ناگفته نماند که من یه نموره با یکی دوتاش موافق نیستم .... * خاله زنک و نون به نرخ روز خور باش اگه روزنامه نگاری * چاپلوس و خنگ باش اگه کارمندی * بی ادب و بی منطق باش اگه مدیری * قزوین...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:14
وقتی کلمه نبود... ته شیشه لمیده بودم و طبق معمول رفیق کنار شیشه رو تنها گیر آوردم واسه سوال پیچ کردن و کمی تا قسمتی شیطنت جنینانه... ـ چقدر به حرفایی که در روز میزنی معتقدی رفیق؟ ـ منظورت سلام علیک جنین جون؟؟ ـ ....خیر!! ... می دونی رفیق...داشتم به انسانهای اولیه فکر می کردم...و به زمانی که کلمه ای برای بیان رفتار...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:12
جنینی که می خندد.... ـ . ... می خندم و می خندم و می خندم امشب... با شیشه ام صفا می کنم و تماشا می کنم... یه جورایی خوشم ! اما نه الکی ... یه جورایی رها و آزاد از هر قید و بندی شدم...توی شیشه ای نشستم که شاید فاصله انداخته میون من و تو و اون و شما و اونا و شماها... اما .. اما این فاصله ناراحتم نمی کنه....به اندازه لازم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:10
بارون که میاد ... ـ رفیق حسابی خیس شدیا زیر بارون... ـ آره داااشم..اما حیف نیس وقتی که بارون میاد خیس شدنو تجربه نکنی؟؟...می دونی جنینکم ! بارون که میاد همه به یه اندازه خیس میشن ..مغرورترینه آدمنا سرشون زیر بارون خم میشه و سنگی ترین چشا زیر بارون اشکی میشه... کاش میشد بیای بیرون از شیشه ات ... ـ ....من و شیشه نداریم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:08
جنین به تماشای خرس شلیته پوش می رود ! .... ـ رفیق امشب شاید شیشه ام رو برداشتم رفتم به تماشای یک سیرک ! ـ چه جور سیرکی؟ ـ مطمئناً نه شبیه سیرکای دوره گردیه که خرمگس اتل لیلیان وینیچ در اکوادور دیده بود و نه شبیه به سیرکای تر و تمیز و با کلاسی هستش که در مونت کارلو برگزار میشه ! ... یه سیرک روسی با یه خرس قهوه ای که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:07
جنین مارتین لوترکینگ را دوست دارد .... قشنگترین جمله مارتین لوترکینگ اینه به نظر من : ما آدم ها چه خوب یاد گرفته ایم که همانند پرندگان در آسمان آبی پرواز کنیم . چه خوب یاد گرفته ام همچون ماهیان در آب دریا شنا کنیم اما افسوس که هنوز نمی دانیم چگونه با یکدیگر رفتار کنیم !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:06
رفیق کناره شیشه جنین توصیه بهداشتی می کند ... اگه می خوای بدونی یک نفر آیا راست میگه که دوستت داره یا همش کشکه و بر اساس تشخیص مصلحت نظامه ( هه هه ) ، بیبین وقتی که پیشش نیستی هم دوستت داره ؟ توی تنهاییش چی ؟ به تو فکر می کنه؟ توی صندوقچه مخفیش فقط عکس تو هست یا میون یه دوجین عکس دیگه ، عکست گم شده؟ به بقیه معرفیت می...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:05
جنینی که بدجنسانه می خندد .... ـ ... ـ چی شده داااش جنین؟؟ بگو خب ما هم بخندیم ... ـ می دونی رفیق جان ! آدما موجودات جالبی هستن مخصوصاً اگه ایرونی باشن .. ـ چطور ؟؟ ـ ... واکنش بامزه یکی بعد از خوندن شعری که روی شیشه ام نوشته بودم منو یاد معلم تعلیمات دینی کلاس اول راهنماییم انداخت ... می دونی معلم من یه آدم خوب و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:03
بهترین شعری که جنین خونده ، شعریه از شاعری به نام ایگور سوریانین...... هیچ گاه به کسی دروغ نگفته ام به همین خاطر است که محکوم به عذابم به همین خاطر است که داغ ننگ مردمم و ایشان را با من کاری نیست هیچ گاه به کسی دروغ نگفته ام به همین خاطر است که زندگیم غم انگیز جاریست نزد من عشق و حرمت آنان که مزاجی دروغین دارند ، چیز...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:02
جنین توصیه بهداشتی می کند .... به دوست دشمنت هرگز اعتماد نکن حتی اگه یه فرشته باشه !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 15:01
غره مشو که گربه زاهد نماز کرد.... جنین کمی پریشون بود ،وقتی که با شیشه اش هن و هن از محل کارش که یه سازمان نیمه دولتی بود به خونه بر می گشت... ـ چی شده داااشم ؟ جنینکم ؟ نبینمت غمگیناااا ! ـ می دونی رفیق ! من و محیط کارم درست به اندازه غوزک و شقیقه به هم شباهت داریم... ـ گرفتم چی چی میگی ... تا آخرشو خوند...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:59
جنین کتابی رو داشت ورق میزد... خوشبخت کسانی که عقلشان پاره سنگ می برد ! چون ملکوت آسمان مال آنهاست انجیل ماتئوس ۵-۳ (متی) آسمان که معلوم نیست ولی روی زمین حتماً مال آنهاست ! صادق هدایت ـ تو چی فکر می کنی رفیق کناره شیشه؟؟ بلآخره آسمون مال اوناست یا زمین ؟ ـ ایم م م ..جونم واست بگه که هر دوش مال اوناست...حلالشون باشه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:58
همیشه همه ماجرا اون چیزی نیست که اتفاق افتاده.... این روزا رهگذرا زیاد از کنار شیشه جنین میگذرن...یکی فکر می کنه جنین دچار شکست عاطفی شده و مثل این هنرپیشه های امروزی که با ماماناشون قهر کردن و به این حرفه پناهنده شدن ، اومده ته شیشه خودشو زندونی کرده ...بعضیا فکر می کنن که جنین کاراته کاره........اه ببخشید می خواستم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:57
ته شیشه ام خوابیده بودم که... ـ دنگ دنگ ..دنگ دنگ.. ـ چی شده رفیق جون؟.چرا می زنی به شیشه؟؟ چه خواب خوبی بودا..نذاشتی.. ـ بلند شو بیبین چی نفشتن رو شیشه ات تا من رفته بودم کوچه پایینی..نوچ نوچ نوچ... ـ ایم م م ....حرف بد نوشتن؟ فحش دادن؟.. ـ آره داااش جنین..تو که تو شیشه ات نشستیو کاری به کسی نداری..دوشمن داری؟؟ ـ نه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:56
رفیق کناره شیشه داشت با دقت تقویم روی شیشه ام رو بر انداز می کرد.... ـ چی شده رفیق جون؟؟ دنبال چی می گردی؟؟ ـ می دونی جنینکم ! فردا شب، شبه هالوینه... ـ فرقش چیه با بقیه شبا؟؟... ـ هیچی ! اونور دنیا مردم توی این شب لباسای وحشتناک می پوشنو میرن پارتیو قیافه های عجیب غریب واسه خودشون می سازن...مثلاً این شکلی : ...خونه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:53
جنین از سفر برگشت.... ...لابد می پرسین کجا رفتم؟..جواب : خیابون..مهمونی..اداره..مدرسه..شرکت..دانشگاه...رستوران..کافی شاپ..شرکت..پارک...باغ وحش...مغازه..فروشگاه..بقالی...بیمارستان...و...و...و...! نتیجه : از آدم شدن پشیمون شدم......چرا؟ شما که آدمین چرا اینو می پرسین؟؟ ..خودتون خوب می دونین که چی هستین...من چرا بگم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:51
حوصله ام سر رفته بود.... یه تلنگر زدم به شیشه و رفیق تهرونیمو که به شیشه لم داده بود بیدار کردم..گفت : چیه؟؟..گفتم حوصله ام سر رفته..گفت: دااااشت چه کنه حالا؟؟..گفتم : بیا شیشه ام رو بردار و با خودت ببر میون آدما..حوصله ام سر رفته این تو ....گفت: به یه شرط ..گفتم چه شرطی ؟..گفت: ساکت میگیری میشینی تو شیشه ات و صدات در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:47
داشتم شیشه ام رو برق مینداختم که... یه بچه ناف تهرون اومد نشست کنار شیشه ام... گفتم بهش : نشستی این جا اشکال نداره...اما..مواظب باش به شیشه من دست نزنی ، کلی برقش انداختم!...گفت: نه مواظبم داداش ! این جا نشستن مالیات داره ؟؟؟.. گفتم : نوچ چ چ .. فقط هر وقت ازت چیزی پرسیدم راست و حسینی بهم جواب بده... تا منم سر در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:46
دیشب وبلاگ قدیمیم اومد به خوابم ... یه چندتایی از متنای اونجا رو میارم می چسبونم کنار شیشه ام..دلم تنگیده واسشون..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:42
امشب غمگینم.... رهگذرا میان و میرن و من بعضی وقتا یادم میره که اونا فقط یه رهگذرن و من فقط یه جنین توی شیشه... بعضی وقتا تماشاچی بودن یادم میره... یه جنین هیچ وقت نباید دل ببنده.... یه جنین هیچ وقت نباید دل ببنده.... یه جنین هیچ وقت نباید دل ببنده....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:40
دیشب ته شیشه ام کز کرده بودم و فکر می کردم به این که... اگه یه روز روی شیشه ام رو نقاشی کنن چی میشه؟....اگه عکس گل و بلبل بکشن و یه آسمون آبی خوبه..آدم دلش باز میشه ..اما یه بدی داره... اونم این که دیگه نمیشه فهمید کی هوا ابریه ..کی آفتابیه..کی داره رد میشه از کنار شیشه...چی به چیه و اینا خلاصه... نه..نوچ چ چ .......
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:37
جنین توی شیشه به چی فکر می کنی؟ تو هم مثل من پیش از موعد متولد شدی اما با یه تفاوت کوچیک ! من ۲۰۰ سال زودتر و تو ۳ ماه ! خیلیا مثل من و تو به دنیا میان ....ماها زیادیم...غصه نخور! راستی ... یادم رفت .. تولدت مبارک!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دی 1384 14:21
بعد از چند ماه تصمیم گرفتم دوباره بنویسم..... یکی بود ، یکی نبود ! جنین : از اوجایی که شیشه قبلی من مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفته و شکسته شد ، مجبور به نقل مکان به شیشه فعلی که ملاحظه می فرمایید شدم... از این شیشه جدید چندان خوشم نمیاد.... اما خوب از هیچی که بهتره ! .. دوستامو گم کردم ...اگه فراموشم نکرده باشن...