وقتی کلمه نبود...

ته شیشه لمیده بودم و طبق معمول رفیق کنار شیشه رو تنها گیر آوردم واسه سوال پیچ کردن و کمی تا قسمتی شیطنت جنینانه...

ـ چقدر به حرفایی که در روز میزنی معتقدی رفیق؟

ـ منظورت سلام علیک جنین جون؟؟

ـ ....خیر!! ... می دونی رفیق...داشتم به انسانهای اولیه فکر می کردم...و به زمانی که کلمه ای برای بیان رفتار آدما اختراع نشده بود...هر چی بود نگاه بود و لبخند و داد و هوار و گریه و خنده .... هیچ احساسی عنوان نداشت و هیچ کاری در هیچ ذهنی قبل از وقوع جمله بندی نمی شد...

ـ ... نمی دونم چه نتیجه ای می خوای از حرفات بیگیری داااشم... اما اینو می دونم که هر وخت چیزی وجود داره ، یکی اختراعش کرده و وقتی چیزی اختراع میشه که بهش احتیاج پیدا بشه...نیاز خودش وسیله رفع نیاز رو در دل خودش پرورش میده.... اگه اون زمون کلمه و جمله نبوده واسه این بوده که رفتارا ساده بوده و اعمال آدما محدود...هیچ دو عمل مشابهی وجود نداشته که واسه سوا کردنش نیاز به نشونه و کلمه و حرف جمله باشه...

ـ نکته همینجا ست... ما آدما این همه کلمه و جمله و حرف و مثل اختراع کردیم... هر روز بیشتر از دیروز تا بتونیم کارای هم و رفتار و کردار و احساس همو بهتر درک کنیم...اما ..اما.. نتیجه چی شد؟؟ آیا با گذر این همه زمان و این همه کلمه و جمله و حرف و زبان می تونیم رفتارای هم دیگه رو درک کنیم؟؟...می تونیم یفهمیم که چی میگیم و چی میخوایم از هم ؟...آیا وقتی به هم سلام میکینم معنیش اینه که سلامتیه هم رو طلب می کنیم؟؟.. وقتی میگیم خداحافظ یعنی برو خدا به همرات؟؟یا برو به جهنم؟؟.. یا رفتم که رفتم؟؟آیا همین رفتارای سادمون رو هم می تونیم با کلمات به درستی بیان کنیم؟ و آیا اگه کلمه ای برای بیانش داریم ، از کلمه درست استفاده می کنیم؟؟.. آیا عمداً کلمات رو جابجا می کنیم یا سهواً ؟؟.. آیا حرف زدن رو بلدیم یا یادمون رفته و فقط مثل ملاهای مکتب خونه ها میشینیم غلط املایی همو می گیریم؟؟.. آیا برامون (دروغ) گفتن و (خیانت) کردن مهمه یا (دروق) گفتن و (خیانط) کردن؟؟...یعنی ما اینقده پیچیده شدیم که دیگه کلمه ای برای بیان رفتارای عجیب و حرکات غریبمون نداریم ؟؟ یا اینکه سکوت کردیم تا شاید منجی بیاد و کلمات جدیدی برای بیان رفتارای جدیدمون اختراع کنه؟؟... من که نمی دونم جریان چیه خلاصه..کمی گیج شدم...تو می دونی رفیق؟؟...

ـ... والا اگه نظر ما رو می خوای ...جونم واست بگه جنینکم...زمونه طوری شده که هر آدمی دیگه زبون مخصوص به خودش رو داره...روزی میرسه که به تعداد آدما بایس زبون اختراع کرد و به تعداد رفتاراشون کلمه...کلماتی که بین هیچ دو آدمی مشترک نیست...اما..اما چیزی که مسلمه اینه که اگه کلمه ها و زبونا اونقده زیات بشن که دیگه آدما از حرف زدن خسه بشن و سوکوت ایختیار کونن... از میون این همه آدم تنها اونایی زنده می مونن که وقتی به هم نیگاه می کونن بدون این که کلمه ای میونشون رد و بدل بشه آروم می گیرن.... آره جونم !

ـ ......

ـ ......!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد