باید رفت ....
شیشه ام رو برمی دارم و میرم...خوشحالم از این رفتن ! رفتن من فرار از واقعیت نیست.. خالی کردن میدون نیست... از ضعف و ناتوانی نیست.... میرم چون می خوام از نو انرژی بگیرم.... می خوام فضای جدیدی رو امتحان کنم.. می خوام دور بشم از چیزایی که وادارم می کنه برای ادامه دادن ، خودم نباشم !... میرم تا بتونم با آرامش بیشتری به آینه ها خیره بشم... میرم چون نیازی به چیزی که در برابر خودم نبودن دریافت می کنم ، ندارم ! میرم تا تو مجبور نباشی برای پنهان کردن عقده های حقارتت جلوی من دستای لرزونت رو پنهان کنی... میرم تا تو راحت تر دروغ بگی.. فریب بدی و به چیزهایی برسی که به خیال خودت برای تو اعتبار و آبرویی به ارمغان میاره که هرگز نداشتی .... میرم چون تو پست و حقیری و من از تو برترم ! .. میرم چون تو لاشخور پروری و من لاشخور نیستم !
ـ .. جنین جون .. پس من چی؟؟ منو تنها میذاری و میری؟؟
ـ
.. نه !.. میرم تا به تو نزدیک تر بشم !
ـ
...دمت گرم ! آخ جون !
مبارک باشه شیشه جدیدت جنین!
جنین .. ممم.. آینه نمی خواد.. بگو یکی با دقت بهت خیره بشه .. خود شیشه اینه است ! خود چشماش اینه است.. مبارکه خونه جدید !
مرسی نیکان !
مرسی بهار جان !