رفیق کناره شیشه داشت با دقت تقویم روی شیشه ام رو بر انداز می کرد....

ـ چی شده رفیق جون؟؟ دنبال چی می گردی؟؟

ـ می دونی جنینکم ! فردا شب، شبه هالوینه...

ـ فرقش چیه با بقیه شبا؟؟...

ـ هیچی ! اونور دنیا مردم توی این شب لباسای وحشتناک می پوشنو میرن پارتیو قیافه های عجیب غریب واسه خودشون می سازن...مثلاً این شکلی : ...خونه هاشونو با وسایل عجیب غریبو ترسناک تزئین می کنن و اینا.....

ـ عجب...

ـ آره خوشن دیگه...

ـ

ـ واس چی می خندی حالا داااشم؟؟..

ـ داشتم به این فکر می کردم که آدما چرا واسه وحشتناک شدن توی یه شب اینقده به خودشون زحمت میدن...فقط کافیه هر کدومشون چهره واقعیه خودشو رو کنه...مطمئناً ترسناک تر از قیافه واقعیه خودشون ، ماسکی برای ترسوندن بقیه پیدا نمی کنن...

ـ ... تو هم خوب تیکه میندازیاااا دااااش جنیــــــــــن..! حالا خوبه خودت از آدم شدن استیفا دادیاااا...و گرنه فکر نمی کونم از این تیکه جات به آدمیزات می پروندی...!

ـ ....اخم نکن حالا ! شاید حق با تو باشه...اما چیزی که مسلمه اینه که : من یه جنینم و دیگر هیچ !..
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد