جنینی که بدجنسانه می خندد ....
ـ ...
ـ چی شده داااش جنین؟؟ بگو خب ما هم بخندیم ...
ـ می دونی رفیق جان ! آدما موجودات جالبی هستن مخصوصاً اگه ایرونی باشن ..
ـ چطور ؟؟
ـ ... واکنش بامزه یکی بعد از خوندن شعری که روی شیشه ام نوشته بودم منو یاد معلم تعلیمات دینی کلاس اول راهنماییم انداخت ... می دونی معلم من یه آدم خوب و دوست داشتنی بود اما یه اشکال کوچیک داشت ..
ـ چه اشکالی داشت ؟
ـ ...هر بچه ای که توی کلاس سرشو می کرد زیر میز ، ایشون فکر می کرد که داره یواشکی خوراکی می خوره اون زیر و بعدش به خیال خودش کلی بچه رو نصیحت می کرد و غیر مستقیم به راه راست هدایت می فرمود ... قیافه اش خوب یادمه....در اون حالت لبخند رضایت بخشی می زد که برای من و سایر بچه های کلاس هم جالب و دوست داشتنی بود و هم در اون حالت خاص بسیار مضحک !
ـ مضحک چرا؟؟
ـ چون بچه هایی که خانم معلم فکر می کرد که در اثر نصایح هوشمندانش تنبیه شدنو مثه چوب بستنی نشستن سر جاشونو تکون نمی خورن ، هیچ کدوم اصلاً زیر میز خوراکی نخورده بودن ...یکیشون اون زیر به سوراخای کفشش نگاه می کرد...یکی به مورچه ریزه ای که سوسیس گاز می زد خیره شده بود و دیگری اصلاً به جایی نگاه نمی کرد طفلک ! فقط دستش تا مچ توی سوراخ دماغش بود ....
ـ
...عجب حکایتی ! ...